جدول جو
جدول جو

معنی زبان نازک کردن - جستجوی لغت در جدول جو

زبان نازک کردن
(شُ دَ)
کنایه از دقت در سخن گفتن. باریک سخن گفتن. موی شکافی کردن:
دانش به نسبت بر و روی که کرده ای
نازک چو برگ لاله زبان در ثنای گل.
میرزا رضی دانش (از آنندراج و بهارعجم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
زبان تر کردن. زبان آوردن. (آنندراج) :
زبان تازه کردن به اقرار تو
برانگیختن علت از کارتو.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُ دِ کَ دَ)
مکالمه کردن. باهم سخن گفتن. (آنندراج) :
سخن دارد به آب زندگی لعل گهربارش
زبان بازی بکامل میکند مژگان خونخوارش.
صائب.
بخود چو موی میانت ز رشک میپیچم
چو شانه با سر زلفت کند زبان بازی.
محمدقلی میلی (از آنندراج).
و رجوع به زبان بازی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُ تَ دَ)
زبان باز کردن کودک، آغاز سخن گفتن کردن او
لغت نامه دهخدا